فریاد رسی می آید
همه درد بشر به دوا برسد
همه جا را صلح وصفا برسد
انسان برهد از خود آنگه
کامل گردد به خدا برسد
همگانی گردد نعمت ها
قسمت، آخرهمه را برسد
به خدا به خدا آید روزی
آن هادی و منجی ما برسد
همه جا زعدالت پر گردد
بانگ شادی به سما برسد
قرآن باشد همه جا قانون
نه دگر انسان به خطا برسد
نه ستم ماند ، نه ستم کاری
بنیان کن کاخ ریا برسد
نه زماتم وغم خبری دیگر
دل بی نوا به نوا برسد
نه دگر ترسی نه دگر رنجی
دوران صبر ورضا برسد
نه زخون ریزی خبری باشد
هنگام مهرو وفا برسد
نه دگر تبعیض سیاه و سفید
که تباهی فقر وغنا برسد
نه دگر مرزی نه دگر جنگی
انسان به حقیقت ها برسد
مهدی آید رهبر گردد
آن مظهر عدل خدا برسد
شرح فراق یار
درد فراق یار را من به بیان و گفتگو
شرح نمی توان دهم نکته به نکته ، موبه مو
جامه صبر بردرم چند در انتظار او
قطعه به قطعه ، نخ به نخ ، تار به تار ،پو به پو
می طلبم نشانه از هرکه ،رهم نمی دهد
گفته به گفته ، دم به دم ، دسته به دسته ، سو به سو
تا که کنم سراغ از او می گذرم به هر طرف
خانه به خانه ، جابه جا ، کوچه به کوچه ، کو به کو
اشک به دامن آورم روز وشبان به یاد شه
دجله به دجله ، یم به یم ، نهر به نهر ، جو به جو
درد جنون عشق او می کِشدم به بحر و برّ
شهر به شهر و ده به ده ، درّه به درّه ،کوه به کوه
خیز و بریز ساقیا ساغر غم ز خون دل
جام به جام و دَن به دَن ، خمّ به خمّ و سبو سبو
تا که کنم نثار شه جان عزیز خویش را
ز آتش هجر پی به پی و ز غم و رنج تو به تو
کشته عشق شاه را بلکه برند عاشقان
دست به دست و پا به پا، سینه به سینه روبرو